بازسازی
از ۱۱ فروردین ماه، به اصرار و همت داداش بزرگه، شروع کردم به بازسازی خونهای که توش در حال زندگی کردنم و هنوز ادامه داره...
معمار از آشناهامون و دوست صمیمی بابا بودند، بندهخدا به من گفتند ۲ روز بنایی کار داره و هزینه هم میشه ۶۰ تومن... داداش به من گفت تو نصف هزینه رو بده بقیهاش با من، وسط کار داداش تصمیمات جدیدی گرفت مثل اضافه کردن اتاق و برداشتن انباری و غیره که بنایی ۲ روزه ۲۶ روز طول کشید و در این مدت من ۵ بار اثاث و رو کشیدم داخل خونه و بیرون...۴ بار تمیزکاری اساسی کردم و هنوز زندگیم پر خاکه... تا الان ۸۵ میلیون هزینه کردم و ۱۲۰ میلیونم داداش پول داده و انگار هنوز ادامه داره...فقط دلم می خواد داد بزنم.
امروز در مورد پارکت صحبت میکردیم داداش میگه ۲۰ تومن بیشتر نمیشه که البته با حساب من میشه ۲۵ بعد میگه پولی نیست اندازه چندپرس،شیشیلیکه! و من تو دلم گفتم آخه کی تا حالا من با حقوق کارمندی رفتم شیشیلیک بخورم که الان واسم هزینه رو اینطوری میسنجی...
ما هیچ وقت هزینه نقاشی ساختمان نداده بودیم، اخرین بار که خونه رو رنگ زدیم اسفند ۹۹ و یک هفته مونده به عید بود، من خوشحال بودم که برای اولین بار خونهتکونی رو زودتر انجام دادم، مامان میگفت دیواراتون کثیفه و من میگفتم خوبه، یه روز ظهر که از سرکار برگشتم دیدم بابا خونه رو رنگ زده یعنی صبح اومده خونه من و سریع اثاثیه رو با مامان جمع کرده و تا ظهر که من اومدم خونه، کل خونه رو رنگ زده بود و من هاج و واج مونده بودم. بعدازظهرم که با مامان داشتیم رنگها رو از رو سرامیکها تمیز میکردیم بابام اومد و تندتند با کاردک رنگ رو سرامیکها رو تراشید و گفت حالا جارو بزنید.( بابا به سرعتعمل تو کارها و خوشقولی معروف بود. عزیز دلم) با توجه به بنایی انجام شده باید خونه رو رنگ میزدیم و من دلم نمیخواست دنبال نقاش باشم و به دیوارها که نگاه میکردم گریهام میگرفت، یکماه طول کشید تا نقاش و هماهنگ کنیم دوست نداشتم کارگرهای بابا بیان چون طاقت خدابیامرز گفتنشون و خاطرههاشون و نداشتم بازم فامیلمون که دوست بابا هم بود به دادم رسید و خودش نقاش و هماهنگ کرد و نقاشی که بابا تو ۳ ساعت انجام میداد ۳ روز طول کشید و ۱۲ میلیون هم هزینه شد.
پینوشت: خونه رو پارکت کردیم، داداش اصرار که برای تراس چمن مصنوعی بگیریم با چند تا گلدون روی دیوار و اختیار و دادم به خودش همون روز با ۶ تا گلدون بسیار بزرگ و چندین متر چمن مصنوعی اومد(۱۰میلیون هزینه گلدونها و چمن شد) به هرحال خونهای که توش زندگی میکنم از یه خونه معمولی به یک خونه قشنگ و امروزی تبدیل شد و من هر روز با عشق پرده رو کنار میزنم و از دیدن گلها چشمام برق میزنه.
- ۰ نظر
- ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۰
- ۳۰ نمایش