در جستجوی معنا

من انسانم و هیچ چیز انسانی برایم بیگانه نیست.
style="position:fixed;left:0px;top:0px;z-index:200;">

در جستجوی معنا

من انسانم و هیچ چیز انسانی برایم بیگانه نیست.

خیره به خورشید

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۲۶ ب.ظ

از سرکار که اومدم خونه دیدم امید هنوز بیداره یعنی از ۵ صبح که بیدار شد و دنبال باباش می گشت دیگه نخوابیده بود! یک کلوچه خورد و همینطور که داشت کارتن بچه رئیس و نگاه میکرد خوابش برد منم آهسته گذاشتمش تو اتاق. خواب امید یعنی یه عالمه وقت آزاد. رفتم پیش مامان یه سلام بکنم و بیام سر فیلمهای هارد، مامان داشت قرآن میخوند نشستم پیشش و گفتم چه خبر؟ و مامان ۲ ساعت حرف زد از تعجب خنده ام گرفته بود مامان اصلا آدم پرحرفی نیست اما امروز یه ریز حرف زد از خاله و بابا و دایی و داداشم و ...و جالب اینکه اصلا نظری از من نمی خواست فقط حرف میزد خوب منم گوش دادم دیگه...داشتم میومدم بالا که گفت درست حسابی غذا بخور می ترسم بمیری؟! منم گفتم اگه بمیرم طفلک بچه هام از کجا بخورن؟(و همون موقع داستانی که آقاگل تو وبلاگش اورده بود یادم اومد با این مضمون که خدا روزی هیچ کدوم از بنده هاش و فراموش نمی کنه) باز هم به فکر افتادم برای همین مختصری که دارم با یه وکیل صحبت کنم..

مامان در مورد یکی از آشنایان گفت که دختر نوجوانش یهویی و بدون هیچ پیش زمینه چند روزه رفته تو کما... انشاء الله خدا کمکشان کنه و حال دخترشان خوب بشه.. این اتفاق ها من و خیلی می ترسونه، این پیش بینی ناپذیر بودن زندگی، این بلاهای ناگهانی... خدایا از این امتحانهای سخت تو زندگی من قرار نده..

 

 

  • هستی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی