از دردسرهای من
امروز با امیررضا رفتیم برای مصاحبه جهت ثبت نام مدرسه ای که انتخاب کردم براش..اول ازش یک آزمون هوش گرفتند و تحلیل و به من دادند (لازم نبود آزمون بگیرند از من می پرسیدند کاملتر و جامعتر بهشون میگفتم هوش پسرم تو چه جنبههایی بالا تره و استعدادشم چیه) ولی خوب نتیجه رو دیدم خوشحال شدم که نتیجه آزمون با شناختی که من از استعدادها و هوش امیررضا دارم منطبقه...
بعدش یه فیلم گذاشتند از امکانات مدرسه و بعد هم فرستادنمون پیش مدیر جهت مصاحبه. برام خیلی جالب بود امیررضا کاملا صادقانه هر چی مدیر ازش می پرسید و جواب میداد مثلا اینکه چند ساعت تی وی میبینه؟چقدر بازی میکنه؟ چند ساعت درس میخونه؟
نتیجه قطعی رو فردا میدهند اما به احتمال زیاد قبول میشه، فقط اینکه مدیر گفت: کلاسها از ۱۴ تیر شروع میشه:( و همین جمله کافی بود که امیررضا از این مدرسه متنفر بشه... تا رسیدیم تو خونه گفت من اینجا رو دوست ندارم و...منم کلی دعواش کردم یکی دو ساعت تو اتاقش بود و طبق معمول طفلکی کوتاه اومد و حرف من و قبول کرد(خدایی بهش حق میدهم یعنی چی کلاسها اینقدر زود شروع بشه! تابستونه و سه ماه تعطیلیش)
حالا مصمم شده تا ۲۰ تیر تست بزنه که مدارس نمونه یا تیزهوشان قبول بشه و این مدرسه نره...
- ۹۹/۰۴/۰۳
- ۷۰ نمایش
آخی
راستش تو زندگی متأهلی، از انتخاب مدرسه برای فرزند خیلی واهمه دارم. کلا از مسائل مربوط به فرزند. وگرنه خود دو همسر که آدمهای بزرگن و صلاح و خیر خودشون دست خودشونه. بیشتر همین نگرانیها برای ایندۀ بچه ها دغدغه ی ازدواج بوده برای من.
ان شاء الله بهترین موقعیت برای امیر و امید پیش بره :)