یک جمله نفرمود که موهای تو زیباست
در خانواده ای بزرگ شدم که به هیچ عنوان از فرزندانشان تعریف نمی کنند یا داشته هاش و به روش نمیارن و تحسین نمی کنند!
تا الان یادم نمیاد مامانم از من یا برادرهام تعریفی کرده باشه؛ البته تا دلتون بخواد از دخترخاله هام یا دخترعمو و پسرعموها و پسرخاله ها تعریف کرده و به قولی اونا رو تو سرمون زده...با دخترخاله هام که حرف می زدم متوجه شدم خاله هام هم عین مامان فقط از اطرافیان تعریف کرده اند و بچه های خودشون و یا ندیده اند یا فکر کردند نباید تحسینشان کنند...
چون تو مدرسه دانش آموز درسخوان و منظبطی بودم و جزو شاگردان ممتاز مدرسه؛ همیشه معلمها و معاونین مدرسه تشویقم می کردند و اعتماد به نفسم در زمینه تحصیلی بالا بود. اما در مورد ظاهرم اعتماد به نفس نداشتم و فکر نمی کردم زیبایی خاصی داشته باشم از طرفی مامانم هم هیچگاه قربون صدقه من نشده بود یا اشاره ای به داشته های ظاهری نکرده بود.
نوجوانیم تمام شد.ازدواج کردم. وارد دانشگاه شدم.بچه دار شدم. استخدامی قبول شدم رفتم سرکار...اولین روزی که تو وضوخانه محل کار مقنعه ام و درآوردم تا وضو بگیرم همکارم با ذوق بهم گفت: واای چه موهای قشنگی داری!
من با تعجب گفتم کجاش قشنگه؟ مویه دیگه مثل موهای تو..او سریع موبایلش و درآورد و از پشتموهام عکس گرفت و گفت ببین دقیقا مثل تبلیغات شامپو می مونه...برای اولین بار با دقت به موهام نگاه کردم، راست می گفت خیلی زیبا بود، پرپشت و بلند و مواج، اصلا متعجب شدم که این عکس موهای منه..پس چرا تا به حال هیچ کس به من نگفته بود که چه موهای قشنگی داری!
از همکارم تشکر کردم و بهش گفتم اولیننفری هستی که گفتی موهایت قشنگه و اونم متعجب شد که خودم نمی دونستم یا کسی بهم نگفته...
از اونروز موهام و بیشتر دوست دارم و موقع شانه کردنشون حظ میبرم.
بعدها تو جلسه ماهانه ای که با دخترخاله ها و عروس خاله هام داریم یک صندلی داغ ترتیب دادم اما به طور برعکس؛یعنی بقیه موظف بودند هر چیز قابل تحسینی که از فردی که رو صندلی نشسته میدونند یا می بینند بگویند. اکثر دخترخاله هام به گریه افتادند و چیزهایی شنیدند که تا به اونروز نشنیده بودند.
مامانهامون میتونستند زودتر و موقع نوجوانی که نیازمند این تعاریف بودیم ازمون تعریف کنند اما نکردند شاید بلد نبودند و شاید فکر می کردند درست نیست از چیزی که خودشون دارند تعریف کنند!
من خیلی وقته سعی دارم که زیباییهای بقیه رو ببینم و بهشون بگم که چقدر قشنگن؛ مخصوصا اگه کودک یا نوجوان باشند.
- ۹۹/۰۷/۰۷
- ۶۲ نمایش
خونواده من هم همینطوره ... سالهاست که پسرهای فامیل در چشم اونها تافته جدا بافته اند و من هر چقدر زور می زنم بهشون نمیرسم یه جایی دوباره تو زندگیم تصمیمی گرفتم که بی خیال از این همه ندیدن ، اصل ببینه چی بشه ، خیلی وقته که دنبال تعریف و تمجید کسی نیستم ولی حال خوندم راجع بهش می بینم اگه اعتماد بالاتری داشتم و خیلی چیزها را برای فهمیدن با لجاجت تجربه شون نمی کردم آدم فوق موفق تری بودم تا چیزی که الان هستم ، این به معنا نیست که چیزی که الان هستم ناراضی ام اصلاً ... ممنون از شفاف گفتنتون یادم می مونه که اگه کسی دیدم و چیزی داخلش درونم تمجیدی برانگیخت به زبون بیارم این براش ...