از دیو و دد ملولم و ...
چندسال پیش سریال walking dead و نگاه میکردم و از صحنه هاش وحشتزده میشدم با خودم فکر میکردم چقدر وحشتناکه اینکه آدمها همدیگه رو میخورند..به هم اطمینان نمیکنند...هیچ قانونی نیست و برای بقا باید بجنگی...اینکه نمی تونی براحتی و با حس امنیت بیرون قدم بزنی..حتی نزدیکترین آدم زندگیت امکان داره به زامبی تبدیل بشه و باید یا به سرش شلیک کنی یا ازش فرار کنی که نخوردت..اخر سرم طاقت نیاوردم و سریال و نیمه کاره رها کردم.
هفته پیش با مامان رفتیم روغن نباتی بخریم آقای فروشنده با هزار منت یک روغن از تو کارتون درآورد و گفت به همه میگیم نداریم فقط به مشتریهامون روغن میفروشیم و ۱۲۵۰۰۰ حساب کرد(من که کلا خرید نمیرم و مامانم مشتری ایشون نبود) من گفتم خوب مگه نمیخواهید جنستون و بفروشید گفت نگه داریم سودش بیشتره داره روز به روز گرونتر میشه..دیشب مامان میگفت از مغازهای که ازش خرید میکنه پرسیده روغن چند؟ آقای کاسب گفتند واسه شما که مشتری هستید ۷۵ برای بقیه ۹۵!
امروز آقای همسر نان خریده بودند و با دست کثیف نان و به من تحویل دادند، پرسیدم چرا تو کیسه نذاشتی؟ گفتند کیسه همراهم نبوده اومدم از نانوا نایلون بگیرم گفته دونهای ۵۰۰!
رفتم واسه امید گزبستنی میهن بخرم؛ ماه پیش ۲۰۰۰ تومن خریده بودم دیدم قیمتش شده ۴۷۰۰!
یه سری انتصاب جدید تو اداره قراره انجام بشه و با چشمانی از تعجب گرد شده شاهد زیرآبزنی همکاران رفیق و صمیمی از همدیگه هستم!
الان دقیقا حس میکنم همه تبدیل به زامبی شدند و باید دائم در حال فرار باشی که خورده نشی.
- ۹۹/۰۸/۰۷
- ۸۷ نمایش