زمان استراحت
وقتی بچه داری دیگه حتی برای یک لحظه هم نمی تونی با آرامش واسه خودت باشی..
ساعت ۳/۱۵ تصمیم گرفتم یک ساعتی بخوابم، رفتم تو اتاق تا چشمهام و بستم یهو در باز شد و امید اومد تو اتاق، بهش گفتم برو عزیزم من یکم بخوابم اومد کنارم و میگه میخواهی باهم حرف بزنیم! گفتم نه چون خیلی خستهام به بابا بگو واست فیلم بذاره ببینی. خوشبختانه گفت آره فکر خوبیه و رفت.
خوابم برد توی خواب صدای آهنگ عربی به گوشم میخورد!
امید بیدارم کرد و میگه چقدر زیاد میخوابی! میشه برام فیلم ماموران مخفی رو بذاری من بلد نیستم.
بیدار شدم اما هنوز خیلی خسته بودم امیدم مدام درخواستش و تکرار میکرد
بهش گفتم برو یکم با گوشی من بازی کن تا من بیام..میگه نه میخوام فیلم ببینم. بالاخره بلند شدم باهاش اومدم تو پذیرایی...ساعت ۳/۴۰ بود!
به تلویزیون نگاه میکنم، پوشه آهنگهای عربی..امید میگه این و نزنی ها یه آهنگ ترسناک!
براش فیلم و گذاشتم و رو مبل نشستم به چک کردن پیامهام...
امید میگه میشه برام پتو بیاری؟ میگم خودت برو از رو تخت بردار.
میگه پس فیلم من و نگه دار. فیلمش و نگه میدارم.
رفته با گریه برگشته! پتوی من روی باباست. بهش میگم خوب به بابا بگو پتوی تو رو بده؟ دوباره رفت و با پتو برگشت.
باز غر داره میزنه..بهش نگاه میکنم نمیتونه پتو رو درست روی خودش بندازه.
میگه پتو چطوری درازکی میشه؟؟ میرم پتو رو روش میندازم.
- ۹۹/۰۸/۲۰
- ۵۹ نمایش