اجبار کارمندی
یادم نیست کی و کجا خوندم که کارمندها اول یک دفترچه قسطند که بعد دست و پا در میارند.. موقعی این و خوندم خندیدم و رد شدم اما الان وقتی این لطیفه یادم میاد گریهام میگیره..
چندسال اولی که کارمند شده بودم، همکاری که با هم تو یک اتاق بودیم دائم قسط میداد و هیچی از حقوقش نمیموند طفلک هر روز داشت حساب و کتاب میکرد تا بتونه قسطهاش و بپردازه..و من متعجب که خوب چرا اینقدر وام میگیری که اینقدر اذیت شی!
حالا تقریبا ۱۰ ساله که کارمندم و اینقدر در انواع وامهای مختلف غرق شدم که اصلا چیزی از حقوقم نمیمونه..تا یک قسط تموم میشه و با خودم میگم آخیش لااقل از این ماه یه چی از حقوقم واسه خودم میمونه باز شرایطی پیش میاد که مجبور میشم باز وام بگیرم..
از چند ماه پیش میدونستم با توجه به اقساطی که باید بپردازم پاییز سختی خواهم داشت و دیماه سختترین ماه از نظر مالی قرار بود باشه..خداروشکر پاییز تموم شد و اقساط دیماه رو هم پرداخت کردم هر چند با سختی بسیار و امیدوارم دیگه مجبور نشم وام بردارم..
این ماه واسه امیررضا لپتاپ خریدم و از اینکه میبینم خوشحاله خوشحالم، فرایند انتخاب و خرید خیلی واسم سخت بود؛ امیدوارم هزینه زیادی که پرداخت کردم ارزشش و داشته باشه.
- ۹۹/۱۰/۲۲
- ۵۸ نمایش