خیلی دور ولی نزدیک
از دو هفته پیش ملیحه تو گروه ازمون خواسته بود که ۲۳ بهمن ساعت ۸ شب ۳ تاییمون خونه باشیم و تماس تصویری داشته باشیم! هر چی ازش خواستیم بگه چه خبره جواب نداد و گفت بذارید همون شب میگم.. شروع کردیم به حدس زدن. اومدی ایران میخواهی سورپرایزمون کنی... شاید حامله شدی و اون شب میخواهی خبرش و بهمون بدی...موهات و رنگ کردی.. لباس جدید خریدی..موفقیت جدیدی کسب کردی و میخواهی پزش و بدی..هر چی گفتیم گفت نه و گفت صبر کنید تا شب موعود.
دیشب راس ساعت ۸ ملیحه تماس تصویری گرفت و ۳ تاییمون گفتیم خوب بگو چه خبره؟ باز گفت ۱۰ دقیقه وقت دارید حدس بزنید خوب من دوست داشتم اومده باشه ایران و دیدم نه از تو خونهاش داره صحبت میکنه..ظاهرش تغییر نکرده بود ..بالاخره نتونستیم حدس بزنیم و یهو زنگ خونه مهین زده شد! همزمان زنگ خونه سارا و منم زده شد! ملیحه گفت خوب برید ببینید کیه دیگه!!
وااای ملیحه از اونور دنیا ۳ تاییمون و سورپرایز کرد به مناسبت بیستمین سالگرد دوستیمون یک کیک، یک گلدون و یک قاب عکس از ۴ تاییمون در آخرین باری که ایران اومده بود برای هر کدوممون فرستاده بود.
خیلی خیلی خوشحال و هیجانزده شدم، سارا و مهین هم احساسشون مثل من بود..
اینکه یه دوست حواسش باشه کاری کنه که شاد بشی خیلی خوبه و دیشب، شب لذتبخشی بود برام. از دیشب به گلدون نگاه میکنم و لبخند میزنم.
- ۹۹/۱۱/۲۴
- ۷۳ نمایش
خدا نگه داره این دوستارو