دیگه نمیاد
دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ق.ظ
من: امید بابا اومد.
امیدرضا: بابای من؟
من: آره دیگه بابای تو... بابای من که دیگه نمیاد( همراه با بغض)
امیدرضا: چون بابایی رفته پیش خدا؟
من: سرم و به نشانه تایید و جهت ممانعت از گریه تکان میدهم.
- ۰۰/۰۳/۲۴
- ۴۷ نمایش