بیتو آوارم و بر خویش فرو ریختهام
امروز یکسال از روزی که عمو رو به خاطر کرونا از دست دادم گذشت. فکر نمیکردم سالگرد عمو نشده بابام و هم به خاطر کرونا از دست بدهم.
تو این ۵۳ روز حالم اصلا خوب نبوده و الان چند روزه که حالم بدتر شده؛ دیگه نمیتونم جلوی بچهها گریه نکنم...دیگه نمیتونم حرف بزنم..و بعدازظهر که میشه میرم رو تراس تا وقتی مامان نیومده پیشم به حال خودم گریه میکنم. به یاد روزهای آخری که بابا پیشم بود و با چشمان هراسان من و نگاه میکرد گریه میکنم..به یاد دستهای گرمش وقتی تو دستم میگرفتم که میزان اکسیژن و چک کنم..وااای
طی سالی که گذشت هر مناسبتی اومد به یاد عمو اشک ریختم فکر اینکه صدای خندههای عمو رو نمیشنوم و دیگه نیست که باهم کلکل کنیم و بخندیم دلم و پر از غم میکرد و الان تصور رسیدن عید قربان بدون بابا..رسیدن تولد بچهها...رسیدن عید نوروز و شب یلدا ... وای از روز پدر
بعضی وقتها غمم تغییر شکل میده و به خشم تبدیل میشه. خشم نسبت به کسانی که میتونستند کاری کنند که این همه آدم به خاطر بیماری نمیرند و کاری نکردند..خشم از اهمالکاری...خشم از بیمسئولیتی.. خشم از مدیریت بحران و هزار کوفت و زهرمار دیگه.
- ۰۰/۰۴/۱۹
- ۸۳ نمایش
حق دارید خشمگین باشید. خیلی سخته آدم بدونه میشده از از دست رفتن این همه عزیز جلوگیری بشه اما به دلایل مسخره و بی مسئولیتی جلوگیری نشده.
خدا رحمت کنه پدر و عموتون رو و به شما صبر بده.