گذران وقت
يكشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۳۷ ب.ظ
بعد از رفتن بابا اونقدر حالم بد بود که فقط دنبال دستآویزی بودم که ذهنم و از مصیبت کمی دور کنم. دنبال چیزی بودم که شده برای لحظهای کابوس اردیبهشت ۱۴۰۰ جلوی چشمام رژه نره؛ خوب تماشای فیلم یکی از این چیزها بود، پس شروع کردم به دیدن سریالها یا فیلمهایی که تو هارد و سیستم داشتن اما تا به حال دیدنشون اولویتم نبود.
- اولیش سریال فرندز بود که سالها توی کامپیوتر بود و سراغش نرفته بودم.
از اواسط مردادماه شروع کردم و بسته به وقتی که داشتم روزی دو یا سه قسمتش و نگاه میکردم، برام جالب بود این همه سال این سریال و داشتم و تعریفشم زیاد شنیده بودم اما انگار قسمت بود موقعی این سریال و ببینم که ذهنم نیاز بیشتری به دوری از واقعیت داره.
- سریال بازی مرکب رو هم دیدم و برام خیلی جالب و هیجان انگیز بود.
- برکینگ بد و هم نگاه کردم، برای اولین بار ترجیح دادم سریال دوبله شده ببینم تا بشه خانوادگی تماشا کرد که متاسفانه باعث شد آقای همسر چندقسمت پشتسرهم ببینه و واسه ما اسپویلش کنه بنابراین فصل آخرش و هنوز ندیدم اما خیلی سریال قشنگی بود و تصمیم گرفتم فصل آخرش و زباناصلی و بدون سانسور ببینم.
چندتا فیلمم دیدم که درست یادم نمیاد؛ معمولا از لیست فیلمهای برنده اسکار انتخاب میکنم.
- زیبایی آمریکایی: در حد انتظارم نبود، بیشتر به خاطر بازیگر نقش اول مردش-کوین اسپیسی- فیلم و نگاه کردم. از بازی اسپیسی تو سریال خانه پوشالی خیلی خوشم میومد.
- هشت نفرتانگیز: فیلم قشنگی بود، و برام جالب بود که خشونت را چقدر طنزآمیز نشون داده بود به طوری که اخر فیلم دلت برای هیچکدوم از شخصیتها نمیسوخت.
- پالپفیکشن: فیلم جالبی بود اما دوستش نداشتم.
- ذهنزیبا: خیلی وقت بود میخواستم این فیلم و ببینم و برام فیلم جالب و قشنگی بود. این که برگرفته از داستان واقعی هم بود برام لذتبخشترش کرد.
- اعجوبه(wonder): از شبکه نمایش پخش میشد و من به صورت اتفاقی توجهم جلب شد و فیلم و دیدم. بسیار فیلم قشنگ و لذتبخشی بود. تصمیم دارم دانلودش کنم که با خانواده دوباره ببینمش.
- ۰۰/۰۸/۰۲
- ۳۸ نمایش