مگه کار و اجاره کردی
امروز مدیرمون من و در عمل انجام شده قرار داد و مسئولیت یک قسمت دیگه از مجموعه کاری مون و که من هیچ تخصصی در اون زمینه ندارم و با کار خودم ۱۸۰ درجه متفاوته به من واگذار کرد، در اصل از من میخواد ریاست کارکنان اون قسمت با من باشه در صورتی که در چارت سازمانی پستی برای اون تعریف نشده و من با یک ابلاغ داخلی و بدون اینکه در حقوق و مزایام تغییری حاصل بشه باید دوبرابر کار کنم و مسئولیت داشته باشم، به ایشون میگم توان اینکار و ندارم، هیچ اشرافی نسبت به اون کار ندارم و برام سخته که مجموعهای رو مدیریت کنم که در مورد نوع کارشون هیچی نمیدونم اما ایشون شروع میکنه به هندونه زیر بغل گذاشتن و دعای خیر میکنه واسم.
الان از یه طرف احساس خستگی فراوان دارم، از یک طرف دیگه فکر میکنم دارند ظلم میکنند که بدون پست ازم کار مضاعف میخواهند و از طرفی از خودم عصبانیم که محکم مخالفت نکردم.
شاید کمی حس قدرتطلبی دخیل بود در مخالفت نکردنم و یا شاید واقعا دلم میخواست کمک کنم به مجموعه برای مشکلی که فکر میکنم میتونم مدیریتش کنم به هرحال خدا به دادم برسه در روزهای پیشرو
پینوشت: عنوان اصطلاح بابا بود وقتی میدید خیلی خسته از سرکار برگشتم با عصبانیت که توش عشق موجمیزد بهممفترض میشد که چرا اینقدر کار میکنم
- ۰۰/۰۸/۳۰
- ۵۴ نمایش
شاید اگه قبول نکنی یه نفر دیگه رو استخدام کنن و اون یه نفر هم به نون و نوایی برسه.