مادر بیجنبه
امید اصلا طاقت باخت تو بازیها رو نداره و اگه حین بازی متوجه بشه که داره میبازه، گریه میکنه.
دیشب با امید منج بازی میکردم که با اینکه امید از من جلوتر بود و دوتا مهره رو برده بود تو خونه، اما چون من پشتسرش بودم و امکان حذف مهرهاش بود، میخواست تقلب کنه که من اجازه ندادم و اونم طبق معمول زد زیر گریه.
بنابراین منم دعواش کردم و گفتم بازی برای اینه که به آدم خوش بگذره وقتی تو ناراحت میشی دلیل نداره بازی رو ادامه بدهیم و علیرغم اصرارش بازی رو جمع کردم و چون وقت خوابش رسیده بود فرستادمش بره بخوابه و اونم با گریه و عصبانیت رفت تو اتاق و خوابید.
امروز بعد از نهار، امید گفت مامان میای با هم منج بازی کنیم منم بهش گفتم نه، چون تو جنبه بازی نداری! امیدم عصبانی شد..بعد از چند لحظه به امید گفتم میشه کنترل تلویزیون و بهم بدی؟ امید گفت نه. بعد کمی منتظر ماند و چون من چیزی نگفتم خودش گفت شاید دلت بخواد بدونی چرا! چون که تو جنبه بچهداری نداری!
- ۰۲/۰۷/۱۲
- ۵۵ نمایش
عزیزم:)